پارت2:

حالا اصل بدبختیمون معلم مردی بود که ریاضی تدریس میکرد و میدونید کهدخترا کلن برای کنف کردن هرگونه جنس مذکر از هیچ تلاشی فرو گذار نیستن!.

در نتیجه ما بدبخت شدیم واون معلم مرد هم متقابلن بدبخت تر از ما.

این جناب بدبختتر از بدبخت آقای افسار به دست بود که با موافقت غیر حضوری شما وبه اختصار با آقای افسار ایشونو مورد مخاطبمون قرار میدیم.

این آقای افسار اولین کسی بود که ازبین معلما باهاش آشنا شدیمو جالب اینکه ازمون راجع به رفتارش باما نظر سنجی کردو نهایتن نتیجه بحث سلام واحوالپرسی هنگام ورود وسرد رفتار نکردن با ما بود!.بعدم یکمی  تدریس کردو کتابکار معرفی کرد!

البته معنای فامیلشو هم گفت که یعنی دارنده افسار حیوان وبچه ها هم در یک اقدام خیط کننده گفتن :ینی ما حیوونیم؟

و آقای افسار هم یه عالمه حرفشو توجیه کرد تا به غلط کردن نندازنش!

زنگای بعدی هم با 3تا معلم دیگه آشنا شدیم که خدایی یادم نمیاد کیا بودن!.ولی یادمه که یکی از بچه ها که باهم تا حدودی رفیق بودیم به نام حسی رفت تو کلاس رقیب!ینی دهم تجربی1

ظهر ساعت2 که تعطیل شدیم به خانه کوچ کردیم ومن مثه یه اسکل به تمام معنا معتقد بودم که از درس خوندن لذت میبرم وخسته نمیشم!!!!!

اون روزو که کلن با یللی تللی گذروندم چون میدونستم دیگه از این روزا به این راحتیا گیر نمیاد!وبه فردا پیوند دادمش.

راستی یکم از خودم بگم براتون!:

ادی هستم!ادی صدر

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها